Neue Seite 3

cinema-ye-azad

سينمای آزاد

. Postfach 100525 D-66005 Saarbrücken   .Tel: 0049 681 39224 . cinema-ye-azad@T-online.de

آرشيو               کارنامه              عکسها               خبرها                تماس با ما

سرآغاز

آينه عبرت بين

روز دوشنبه8 سپتامبر لنی ريفنشتال کارگردان خلاق امافاشيست قرن 20 در سن 1ه1 سالگی در شهری در استان بايرن آلمان به خواب ابدی فرو رفت .
او در سال 1930يکی ازآثار مشهور سينمای آلمان هيتلری پيروزی اراده را خلق کرد واين فيلم تاثير شگفت انگيزی بر تماشاگر می گذارد واز هيتلر نيز يک شخصيت اسطوره ای می سازد و 6سال بعد؛ ديگر کار خلاقه ريفنشتال المپيک ساخته می شود اين اثر هم که برتری نژاد آريا را می نماياند يک اثر فوق العاده سينمايی است او از چنددوربين دريک زمان ؛وسايل بالا برنده وريل برای حرکت های دوربين به نحو ماهرانه ای بهره می گيرد ونحوه اتصال صحنه ها به هم ؛ نگاهی تيز بين که جزئيات صحنه را زير نظر دارد؛وسرانجام خلاقيت که پشتوانه کار اوست المپيک را به اثری استثنايی تبديل کرده است.
لنی ريفنشتال در آغاز؛ بازيگر فيلمهای آلمانی بود وهيتلر شيفته بازی او در فيلم دور آبی شد واين شيفتگی به دوستی عميق اين دوانجاميد
در دستگاه هيتلردو ديدگاه برای نحوه اداره سينماوديگر هنرها وجود داشت ؛آقای گوبلز اصلاح طلب !معتقد به تبليغ غير مستقيم در فيلمها وديگر آثار هنری بود اواين راه را برای بقاء انديشه نازی ها کار ساز تر ارزيابی می کرد ؛اما آقای هيتلر دوست داشت ستايش از وی وانديشه هايش مستقيما در آثار نمايشی بازتابانده شود. لنی ريفنشتال در اين خصوص همراه انديشه پيشوابود وشايد همين اختلاف ديد تيرگی رابطه گوبلز /ريفنشتال راباعث شده بود.
کشور های اروپايی قبل از آن که خطر تجاوز آلمان متوجه خودشان شود با سفيران هنری هيتلر ارتباط حسنه ای داشتندو وقتی اين خانم قدم به خاک اطريش گذاشت ؛ حضور اورابه گرمی پذيرا شدند وبرای دولت اطريش افتخار آميز بود که خانم ريفنشتال اين دعوت را پذيرفته بود/ همينطورجشنواره ونيز شيرطلايی اش را با افتحار به خانم لنی ريفنشتال اهدا نمود. ودر پاريس نيز از او به گرمی پذيرايی شد.
حکومت های ديکتاتوری آن چنان از عظمت واقتدارپوشالیشان دم می زنند که تصور سقوطشان برذهن بسيار کسان نقش نمی بندد.وخانم لنی ريفنشتال هم تصور نمی کردآن بساط جلال وجبروت روزی فروريزد- او که خود بارها صحنه های پر ابهت از هلهله وشادی جوانان هيتلزی که فرياد هایل هيتلرشان گو.ش فلک را کر می کردراتصوير برداری کرده بود هرگز به روری نمی انديشيد که به دادگاه فراخوانده شود ؛ وبخواهد به انکار عضويت در حزب نازی ؛ ويا به بهانه جدايی سياست از هنر؛وحتی با طرح اين ادعا که خود مخالف ساختن فيلم های پروپاکاندی بوده وهيتلر با زور اورا وادار به ساخت آن فيلمها کرده به نوعی از مخمصه نجات يابد.
واقعيت های تاريخی؛ ادعای او در اين زمينه؛ که اوهنرمندی بود که بکار سياست دخالتی نداشت را رد می کند -می دانيم که آنگاه که سربازان هيتلر در خيابان های پاريس رژه می رفتند ومامورين اس- اس به دنبال يافتن نيروهای مقاومت؛ خانه به خانه را تفتيش می کردند خانم لنی ريفنشتال برای پيشوای محبوبش تلگراف فرستاد واين موفقيت بزرگ را به او وارتش هميشه سرفراز! آلمان هيتلری تهنيت گفت
دادگاه نورنبرگ حکم سنگينی برای او قايل نشد؛ اما او در دادگاه وجدان عمومی محکوم شناخته شد ؛ واز تمام محافل ومجامع هنری وفرهنگی طرد گرديد ؛ با اين که نمايش وبررسی آثار او برای دانشجويان رشته سينما امری مهم است اين گونه نمايش های خصوصی هم با اعتراض دانشجويان مترقی مواجه می شد.
هيچ فستيوالی جرات نکرد از او تجليل کند ويا آثارش را مرور نمايد در صورتيکه اگر تنها ارزش هنری معيار باشدآثار او به خصوص پيروزی اراده والمپيک شايسته تحسين بسيار است.
با وجود اين که کارهای وی گذشته از جنبه های هنری اش پو.لساز نيز بود اما هيچ تهيه کننده ا ی ديگر نپذيرفت سرمايه فيلم های او را تامين کند. لنی ريفنشتال به ناچار به عکاسی روی آورد ومدتی را نيز در بيمارستان روانی سپری کرد.
اوکه در سالهای کهولت غواصی را آموخته ودر زير آب بارها فيلمبرداری کرده بود در سالهای احير با تدوين آنچه که تصوير برداری کرده بود فيلمیی با عنوان برداشتهای زير آب آماده وارايه داد ومشخص شد همچنان از استعداد وتوانايی بسياری برخوردار است.
در دوسال پيش نيز برای تحقيق احضار شدو,ادعا کرد که خبر نداشته که کولی هايی که برای استفاده در فيلم او از اردوگاه کار اجباری آورده شده بودنددر همين اردوگاه جان باختند.
اعلام مرگ او تنها به عنوان يک خبر عادی تلقی شد ودر تمام گزارش ها همکاری او با نازی ها وتاثير آثار او برای شکوه واعتبار بخشيدن به انديشه های فاشيستی بار ديگر درياد ها زنده شد.
باشد که هنرمندان همراه ديگر حکومت های سرکوبگر به خود آيند واز سرنوشت لنی ريفنشتال پند بگيرند, روزی که پرونده آن حکومت ها گشوده می شود حتی اگر دادگاه ها هم در رسيدگی به اعمالشان کوتاهی کنند مردم اعمال و رفتارشان را بياد خواهند داشت همانگونه که حتی خلاقيت انکار ناپذير لنی ريفنشتال نتوانست براعمال ورفتار اوسرپوش بگذارد و کارنامه سياهش اورا از همه مجامع فرهنکی وهنری جدا کرد
***
کودکستان محلی يا جشنواره ی جهانی؟

در خبر ها خوانديم که جشنواره ی ونيُز 2003 جايزه بهترين فيلم از جوان ترين سينماگر جهان را به سفير کوجولوی جمهوری اسلامی اهدانمود البته برای اهداءاين امتياز به حنامخملباف؛يکی ازنوابغ5تن(محسن ومرضيه؛.سميرا؛ميثم؛ وحنا)آل مخملباف ؛ قبلا تفاهم شده بود به همين دليل در زمانی که سرنوشت هيج فيلمی مشخص نبود؛ خانواده مخملباف را کانديدای دريافت يک امتياز ديگر در جشنواره ونيز البته اينبار برای نوجوان خانواده حنا خانم نموده بودند.
اما ايا در طول تاريخ جشنواره ونيزهيچ نوجوانی در دنياوجود نداشت که در زمينه سينما ار استعداد برخوردار باشد تا فيلم او را برای نمايش بپذيرند؟
میدانيم که نتنهادر زمينه سينما بلکه در زمينه های ديگر هنری شعر وموسيقی ونقاشی قصه نويسی؛و...در سنين پايین بسيار استعدادها را می توان کشف کرد اما کار اينان در هر زمينه ای که مستعد باشند جداگانه وبا معيار های ديگربايد ارزيابی شود واين چنين نيز رفتار می شود.
در سال برای فيلمسازی کودکان نوجوانان جشنوارهای متنوعی در دنيا برگذار می شود که بچه ها ونوجوانان آثارشان را در آن نمايش می دهند و آنان در کارگاههای ويژه ای هم شرکت می کنند وتاييد وتشويق هم می شوند اما اگربه فرض آقای وودی آلن ( امسال کار وی در کنار حنا خانم نمايش داده شد) هم دوست داشته باشد فيلمش را در اين جشنواره ها عرضه کند خوب کميته انتخاب ضمن رد اين تقاضا به ايشان پيشنهاد خواهد داد که در جلسه ای با بچه ها شرکت کنند وبرايشان شکلات وآب نبات چوبی هديه ببرد.
عکس آن هم صادق است؛ومقررات هيچ جشنواره حرفه ای اجازه نمی دهد که فيلم يک بچه حتی اگر خلاق ترين انسان دنيای معاصر باشد با فيلمهای حرفه ای سنجيده شود (اصولا فضای اين جشنواره ونمايش فيلمهايی در آن که هنوز طبقه بندی سنی نشده است مناسب کودکانی که در اروپا رشد کرده اندهم نيست چه برسد به بچه ای که در آغوش خانواده ای رشد کرده که پدرش قبل از اينکه مدعی تحول دروغين شود حتی راه رفتن زن را در صحنه تحريک زامی دانست وپيشنهاد داد که زنان در فيلمها نشسته بازی کنند حالا دختر کش را به اين محيط های فاسد ! وفضای آلوده به لهو و لعب می فرستد که هيچ به او می آموزد که مقررات جاری را مسخره هم بداند.)
جشنواره ونيز نيز از اين قانون کلی معاف نيست مسئولين انتطامات هم به درستی وبر اساس قوانین جاری می خواهند مانع حضور دختر خانم در سالن نمايش شوند اما مدير ونيز که خود در مصاحبه ای در همين جشنواره ضمن گلايه از مقامات ج.ا برای جلوگیری از سفر ابوالفضل جليلی از ارتباط خوبش با مقامات جمهوری جنايت کار اسلامی به نيکی ياد می کند در اين مورد هم پا فشاری می کند و سر انجام به انتظامات می فهماند که وقتی پای منافع حاصله از زد وبنددر ميان است؛ می شود موقتا قوانين را فراموش کرد .
حنا خانم هم در متنی که برايش فراهم کرده اند واو طوطی وار حفظ کرده و از راديوفردا می خواند مقررات جشنواره را مسخره توصيف می کند و دليل جالبی هم ميآورد :جشنواره کان در 4 سالگی ميزبان او بوده. است!!!
من متعجبم از گزارشگران ايرانی که در اين جشنواره ها حضور دارند واز آن جمله آقای احمد رأفت که با اين خانم کوچولو مصاحبه دارد-آيا ايشان اين مسايل را نمی دانند ؟ اگر نمی دانند چرا گزارش سينمايی تهيه می کنند؟ واگر می دانند وبه روی خودشان نمی آورند که واقعا جای تاسف بسيار دارد.
وديگر اينکه ندانستيم ونيز جشنواره ای جهانی است ويا کودکستانی محلی؟

*** ,
وقتی کارگردان جهانی؛معين البکاء ايتاليا يی می شود


خوانندگان به ياد دارند که با اوح گيری اعتراضات دانشجويی بخشی از تاييد کنندگان پيشين نظام از آن روی گرداندند ؛ ودر زمينه سينما عباس کيارستمی؛ تا آنجا پيش رفت که رأيش را از خاتمی پس گرفت وحتی ادعا کرد سيد قرار بوده مذهب رااز سياست جدا کند هر جند سيد در مانده هرگز چنين خطايی مرتکب نشده بود واز روز نخست حرف او ومشاطه گران دوم خردادی آشتی دين ومذهب وظرفيت يک حکومت مدهبی برای اصلاح پذيری بود حتی کنفرانس ناکام جمهوری اسلامی در برلين هم هدف نهايی اش حقه همين انديشه بود .
می دانيم يکی از شگرد های رژيم استفاده سياسی از هنر برای مشاطه چهره اش نزذ خارجيان است که در باره اش بسيار گفته ايم واينجا قصد ما تکرار همان حرفها نيست اما بهره سياسی از اعتقادات مذهبی ؛ نيز بخشی از تلاش های حکومت است وبرای بهره سياسی ازتعزيه نيز رژيم همان روش رابکار می گيرد؛ اين امری بديهی است که تعزيه برای يک محقق يک کار نمايشی است که برای بررسی ريشه ها تياتر امروز نمی توان از آن چشم پوشيد حتی قاصله گذاری که از مشخصه کارهای تياتری برشت بود؛ در نمايش های تغزيه هم بکار گرفته شده است ودر ايران بهرام بيضايی در کتاب با ارزش نمايش در ايران بدان پرداخته است.
اما رژيم در سالهای اخير در کنار اعزام گروههای موسيقی وبخشی از نويسندگان وشعرای دوم خردادی در جهت اهداف سياسی اقدام به صدور تعزيه به خارج از ايران نيزنموده است ابتدا يک گروه تعزيه به هنگام روزهای خوش مغازله کلينتون /خاتمی به امريکاارسال شد. که محمد باقر غفاری بازيگر کارگاه نمايش سابق سرپرستش بود و راديو آزادی مرحوم مبلغش ؛ وبعد هم روبرتو چولی. دلال تئاتر مقيم آلمان با حضور سفير جمهوری اسلامی مجلسی از تعزيه را به روی صحنه کشانيد وبعد هم با خروج يک گروه تعزيه برای حضور درجشنواره تئاترکلن روی خوش نشان داده شد که اعتراض گسترده خانواده تئاتر ايران در تبعيد را بدنبال داشت.
اجازه خروج به يک گروه تعزيه خوان برای شرکت در يک مجلس تعزيه در ايتاليا آنهم با رژيسوری عباس آقای به قول کيهان تهران لائيک که به ناگهان می شود شيفته حسن ابن عبداله ومظلوميتش درشرايطی که حتی از خروج ابوالفضل جليلی ( محبوب هر دوباند حکومت) برای شرکت در جشنواره ونيز ممانعت شد -نمی توانست زير ذره بين قرار نگيرد
بهرام بيضايی که عمرش را صرف بررسی و تحقيق وتفحص تئاتر کرده ؛ خود تا کنون تعزيه ای را به صحنه نبرده است حالا چه اتفاقی افتاده که عباس کيارستمی هوس تعزيه گردانی به سرش می زند وبی درنگ همه امکانات برايش مهيا ؛وفی الفور مجلس تعزيه خوانی را در رم علم می کنند- حتی کيهان شريعتمداری هم نمی تواند اين چرخش ناگهانی را هضم کند ونوشتاری با عنوان تعزيه با سس سياست را کار سازی می کند ؛
شمشير کيارستمی راوی وقايع کربلا /؛ما به دليل مخالفت با بی هويتی انقلاب کرديم و... عنوان ديگر نشريات است که در اين زمينه چيزی نوشته اند.
ما تنها به نقل تکه ها يی ازروزنامه اطلاعات (26 تير 82)بسنده می کنيم وقضاوت نهايی را به خودتان می سپاريم:
...همانطور که انتظار می رفت او ( کيارستمی)در نظر داردسياست هايش را به طور ضمنی !در نمايشی که برای کارگردانی انتخاب کرده بيان کند وی معتقد است امام حسين رهبرمعنوی تمام مظلومان جهان است...
از جهتی ديگر آقای محمدرضا اصلانی از روشنفکران عرفان گرای دهه 50 هم در کار فراهم آوردن اين تعزيه همراه کيارستمی بوده است- او نيز اذعان می کند که به خواست استاد تعزيه را تلطيف کرده اند -بعد از تلطيف زلزله در «زندگی ود يگر هيج »تلطيف ايدز در فيلم مستند کيارستمی -جشمان به تلطيف تعزيه روشن -البته اين امری بسياز ضروری بود چرا که اين خطر وجود داشت که جماعت فرنگی ناقلا از همان نمايش تعزيه هم بخواهند به اين نتيجه برسند که اسلام دين خشونت است وتمام رشته ها؛ پنبه شود.
اما اگر امت مسلمان را شايسته تماشای فيلمهای روشنفکری نميداند خوب لااقل نمايش تعزيه ای که خشونتش تعديل شده را از آنان دريغ ندارند. و چرا بساط تعزيه شان را هم در تکيه دولت رم! پهن می کنند
؟ بصير نصيبی 18 سپتامبر 2003 زاربروکن /آلمان



سرآغاز